در اوج قدرت و شکوفایی امپراتوری روم، مسافران ماجراجو میتوانستند از انگلستان تا عراق، از دریای سیاه تا تنگهی جبلالطارق، یا از وین در کنار رود دانوب تا اسوان در ساحل رود نیل سفر کنند، بی آنکه از قلمرو امپراتوری روم بیرون رفته باشند. سفر در امپراتوری روم مستلزم حرکت در شبکهای وسیع بود؛ نظامی ارتباطی که در آن، تکتک شهروندان ــ از بردههای سابق گرفته تا خودِ امپراتور ــ در قالب نظامی پیچیده و مبتنی بر التفات، تعهد و دوجانبگی به یکدیگر متصل میشدند. روند شکلگیری این روابط، نقششان در تحول جامعهی انسانی و چشماندازهای طبیعی جهان رومی، و صداها و تجربههای ساکنانِ این جهانْ موضوع کتاب پیشِ رو هستند. ما به شنیدن حکایتهایی دربارهی کشورگشاییهای روم و «رومیسازیِ» فرهنگی عادت داریم اما قصهای که در این کتاب میگوییم از جنس دیگری است؛ از جنس بدهبستان و مذاکره و انطباق. تعابیری مثل شکل و شمایل، رخت و لباس، رفتار و عادت، و ساختوسازِ رومی در دورهها و مناطق مختلف معانیِ متفاوتی داشتهاند. مرمرهای درخشان بازار امپراتور آگوستوس در تصورِ بنیانگذاران جمهوری روم هم نمیگنجیدند و مجسمههای گِلیِ ژوپیتر، یونو و مینِروا در معابدِ روم متقدم در نظر امپراتریس تئودورا که به شکوه قسطنطنیه و شمایل مسیحی خو گرفته بود، بدوی و کفرآمیز بودند. با این همه، هیچیک از اینها رومیتر از دیگری نیستند.
دیدگاه خود را بنویسید